فرهنگ امروز/ احسان تاجیک*:
بیش از یک سال از مسافرت ابدی داریوش شایگان می گذرد. نویسنده و اندیشمندی که خود را سالک فرهنگ جهان می دانست. سالک از این نظر که همواره میان فرهنگ های مختلف جهان در حال رفت و آمد و کسب فیض و طریقت فکری معنوی بود. که هیچ گاه انس و الفت خویش را با فرهنگ ایران نگسست. این نگاه ریشه در خاستگاه زیست زندگی فردی و جمعی شایگان داشت. وی از همان کودکی با داشتن پدری ایرانی ، زاده آذربایجان و مادری گرجستانی (با فرهنگی روسی - قفقازی ) با زبان ها و فرهنگ های گوناگون آشنا شد . در کنار آن با سفر به کشورهای مختلف ، دهلیز باورهای خود را به سوی دیگر فرهنگ ها و تمدن ها گشود . با سفر به دور جهان نوعی « غواصی در جغرافیای روح » درک و تجربه کرد . در این اقلیم حضور ، نگاه چند تکه ای را در ذهن خویش ساخت . که ایرانی بودن مستلزم « طرز خاصی از دیدن جهان » بود . در معنای هویتی برای شایگان « ایرانی بودن و در عین حال ایرانی نبودن » جهان زیست فکری و معنوی خاصی را به خود می پنداشت و آن افسون زدگی جدید در قالب هویت چهل تکه و تفکر سیار بود. شایگان با ارائه دو مدل انسانی متفاوت : مهاجر سیار و انسان جهش یافته را در برابر یکدیگر قرار می داد. با ترسیم این دو مدل انسانی نوسان بین ارزش های ارزش های غربی و شرقی را به نمایش می گذارد. ”انسان مهاجر میان فرهنگها در نوسان است و به این وضع آگاه،“ ولی انسان جهشیافته ”التقاطی“ است. دلمشغولی اصلیاش ”زنده ماندن به هر قیمتی است.“ او ”هرهریمذهب است،“ انسانی است شبیه به آن که جلال آلاحمد در غربزدگی ترسیم میکند که نه سنت را خوب میشناسد و نه مدرنیته را. شایگان مینویسد: ”یک انقلابی پرشور، آشتیناپذیر، یک ایدئولوژیپرداز یا یک خشکهمقدس“ نمونههای انسان جهشیافتهاند . ( شایگان ، افسون زدگی جدید ، ص ۲۱۶ ) . مهاجر سیار اما انسانی ”بهکلی متفاوت“ است. او ”انسان بینابین و تجسم تفکر سیار“ است. در ادامه شایگان می نویسد : ”از یک اقلیم تفکر به اقلیم تفکر دیگر در سفر است.“ او نیز همچون ”روشنفکر متعهد به شکاف و ناهمانندی میان اسطوره و عقل واقف است،“ لیکن برخلاف انسان جهشیافته که درگیر دوپارگی روحی است، مهاجر سیار به این وضع (به وضع خود) ”کاملاً آگاه“ است. ”نگاه او مضاعف است.“ این نگاه ”او را نسبت به سنت و جهشهای فرهنگی در فاصله نگاه میدارد.“ قادر است ”چندپارگی و نگاه مضاعف خود را در اختیار و تسلط خویش بگیرد.“ در واقع، برای مهاجر سیار ”عرصۀ بینابینی [میان سنت و مدرنیته] زمینۀ پربار تجربه است،“ چنانکه ”هرگز در دام هیچکدام از گرایشات نمیافتد،“ نه در دام سنت و نه در دام مدرنیته. همچون ”بندبازی از حالتی به حالت دیگر گذر میکند . . . هرچند در اینجا غریب و در آنجا تبعیدی است، اما مأیوس نیست.“ مهاجر سیار ”در بند ترکیبها [ترکیب ارزشهای سنت و مدرن] نیست،“ بلکه آنها را ”مطابق خواست و نیاز خود به کار میگیرد و شکلشان را بر هم میزند.“( همان منبع ، ص ۲۱۶-۲۱۷ (.
شایگان تأکید دارد که ”مهاجر سیار کاملاً به همۀ امور واقف است.“ بر هر دو، سنت و مدرنیته، مسلط است و بهترینها را از هر فرهنگ انتخاب میکند. ”با مهارت میان فرهنگها آکروباتبازی میکند“، ولی ”به هیچکدام بهطور واقعی وابسته نیست.“ اوست که انتخاب میکند. شایگان ادامه میدهد: "مهاجر سیار به دلیل حفظ فاصله با این جهانها ”افسونزدوده “ و انسان جهشیافته ”افسونزده “ است".(همان منبع ، همان صفحه ).
شایگان با طرح نظریه افسون زدگی جدید و ارائه نظریاتی مانند مهاجر سیار و انسان جهش یافته ، شاید تجربه زیست فردی و جمعی خود را بازگو می کند. چرا که از همان دوران رشد در خانواده ای با فرهنگ و زبان چند گانه تحت نظارت و آموزش پدری شیعی و مادری سنی مذهب خویش در درک متفاوت از محیط زندگی قرار گرفت. به زبان هایی مانند انگلیسی ، گرجی ، ترکی عثمانی ، روسی و فرانسه مسلط و آشنا گردید. که بیش از همه دلداده زبان فرانسه شد و کتاب هایی با سطح عالی نثر فرانسه نگاشت و به شهرتی جهانی دست یافت . اما نکته مهم این که داریوش شایگان ، ریشه جغرافیایی و فرهنگی خود را با زبان و ادبیات فارسی قطع نکرد. با اصرار و تاثیر از پدر خویش تسلط به فارسی را همراه با نوعی « پرستش شبه مذهبی » دغدغه فکری و فرهنگی خود نمود.
شایگان دو دوره حیات و اندیشههای فلسفی را از سر گذراند . نخست، ”پیش از انقلاب“ که با کتاب "آسیا در برابر غرب " شناخته شد . ”بعد از انقلاب“ نیز با کتاب افسونزدگی جدید ، زیست فکری و معنوی جدیدی از خود به نمایش گذاشت.
کتاب آسیا در برابر غرب درباره نیهیلیسم نیچه و نتایج تقدیر تاریخی بروز غربزدگی جمعی در آسیا با تفکری فلسفی مورد بحث قرار گرفتهاست. شایگان در این کتاب به نقل از داستایوسکی نوشته: «ما روسها همگی نیهیلیست هستیم.» در این کتاب مطرح شده که انکار فرهنگ و تاریخ سبب شد که روسها با مسائل نهایی درگیر شوند و افراط کنند. مارکسیسم و سوسیالیسم نقطه پیوند نیهیلیسم روس و نیهیلیسم غربی است یعنی ملغمهای از آنارشیسم باکونین که سرآغاز آفرینندگی نو را در تخریب میدانست و آنارشیسم مذهبی تولستوی و برنامه انقلابی لنین که مخلوطی از باکونین و پطر کبیر بود. نویسنده به تحلیل وضعیت کشورهای شرقی مقابل تجدد در دنیای امروز میپردازد.
در کتاب افسون زدگی جدید « هویت چهل تکه و تفکر سیار» با عبور از نظریه آسیا در برابر غرب ، به طرح مشکلات جوامع بشری در عصر فرامدرن می پردازد و بر این باور است که انسان فرامدرن امروزی، از افسون قدیم رها شده و در این روزگار انقلاب ارتباطات و فرامدرن دچار افسون دیگری شده است .آن چنان که "غباری از تصورات پراکنده شدهاند و هم اکنون در فضای فکری جهان شناورند." شایگان می نویسد :" شرق و غرب و شمال و جنوب عمیقا رنگ باخته و جهان "به غایت متلون" شده و "ما خواه ناخواه در شرف تکوین انسان "چهل تکه" هستیم." این باور شایگان نشان می دهد ، هویت ایرانی در نگاه وی جایگاه محکم و قالب مشخصی نداشت و صرفا یکی از تکه های هویت چهل تکه اندیشه شایگان بود که خود را بی سامان و بی بانی در جهان تشتت فرهنگ ها و تخاصم سیاست ها می یابد. همین موضوع است که اندیشه های شایگان را می توان " سیار در مرز ایرانی بودن و ایرانی نبودن " دانست .که با داشتن دغدغه نگرانی برای ایران ، اندیشه خود را بیشتر در جهان وطنی بدون مرز دنبال می کرد. داریوش شایگان شخصیت فکری فرهنگی بود که " انسان مدرن شرقی ایرانی سنت گرا " بیشتر برازنده اوست. سالکی که فارغ از فیلسوف بودن ، ایده های فکری بدون دستگاه فلسفی خویش را به اهالی فکر و اندیشه در جهان نشان داد.
*نویسنده و استاد دانشگاه
نظر شما